دئوتواژهنامه آزادdeot داُت یا دِت det، با دو لهجه درگویش لکی لرستان به معنی دختر می آیند که با واژۀ دوت در پهلوی و اوستا یکی هستند.
لوواژهنامه آزادلوو درزبان لری بختیاری باضمه و یعنی بزرگ مثلا دالو=مادربزرگ دا=مادر لو=بزرگ لُوْ:(low) در گویش گنابادی یعنی لب ، کنار ، بغلِ
چفتهواژهنامه آزادبه ضم چ و کسره ت چُفتِه به معنی چوب 60-70 سانتی برای بازی با توپ همانند چوب بیس بال و همچنیت به معنی داته درشت و بهم چسبیده برای باریدن دانه برف مثال:چفته چفته
اَوْدِرواژهنامه آزادعمو، برادر پدر. در زمان نواب رمتمآب ... به اظهار این ماجرا پرداخت و فرمود: «اگرچه طوعا و کرها اجازت این معنی دادم اما میدانم که دل بر استهزای مردم نهادم که جد
مهداواژهنامه آزاد(عربی) مَهدا /mahdā/ اول شب، پاسی از شب، آرامش شب. در سوره های طاها و زخرف آمده است، به معنای محل آرامش (انا جعل لکم الارض مهدا). || نامی است برای زنان. || در گ