چرزه خونواژهنامه آزاداسب خون (پیشنهاد کاربران) نام روستایی است، به معنی جایی که پرندۀ کوچکی به نام چرز در آن آواز می خواند. این واژه ممکن است ترکیبی از دو واژۀ چرز (رک دهخدا) و خون
خوفواژهنامه آزاد(خ ُ )(غیررسمی)(مستعمل فقط در گفتار) سخت، پیچیده، بسیار مشکل، طاقت فرسا، چنان دشوار که از نزدیک شدن به آن بیم رود. مثال:تیمشون تمرینای خوفی میکنه.
شکر سیاهواژهنامه آزادکشت نیشکر هر ساله از اردیبهشت ماه آغاز شده و بعد از گذشت ۸ماه در اوایل دی برداشت می شودوبرای اینکه ماحصل دست رنج کشاورزان به بازار عرضه شود پس از تمیز کردن نیشک
بیلهرواژهنامه آزادنوعی گیاه کوهی است درارتفاعات منطقه اقلید تا یاسوج می روید طبیعتی سرددارد آرام بخش وبرای قند خون وچربی خون بسیار نافع است نوعی گیاه دارویی با طعم و بوی مایل به
چرزه خونواژهنامه آزاداسب خون (پیشنهاد کاربران) نام روستایی است، به معنی جایی که پرندۀ کوچکی به نام چرز در آن آواز می خواند. این واژه ممکن است ترکیبی از دو واژۀ چرز (رک دهخدا) و خون
جلیکانواژهنامه آزادجلیکان نام روستایی پرآوازه در مازندران شهرستان نور بخش چمستان می باشد که در زبان محلی مازنی بصورت (( جَلی کن ، jalikn )) تلفظ میشود به معنی (( مکان زندگی مردمان
مرغ نیم بسملواژهنامه آزادمرغ نیم کشته .در وقت کشتن و ذبح حیوانات باید نام خدا را یاد کرد و نیم بسمل حیوانی است که هنوز نام خدا ( بسم الله ) را به تمامی در ذبح او بر زبان نیاورده اند ، ی