چرزه خونواژهنامه آزاداسب خون (پیشنهاد کاربران) نام روستایی است، به معنی جایی که پرندۀ کوچکی به نام چرز در آن آواز می خواند. این واژه ممکن است ترکیبی از دو واژۀ چرز (رک دهخدا) و خون
خوفواژهنامه آزاد(خ ُ )(غیررسمی)(مستعمل فقط در گفتار) سخت، پیچیده، بسیار مشکل، طاقت فرسا، چنان دشوار که از نزدیک شدن به آن بیم رود. مثال:تیمشون تمرینای خوفی میکنه.
اموال منقولواژهنامه آزاداشیایی که نقل آن از محلی به محل دیگر ممکن باشد، بدون این که به خود یا محل آن خرابی وارد آید، گفته میشود. کلیه دیون، از قبیل قرض و ثمن مبیع و مال الاجاره عین مس
شهرستان آبادهواژهنامه آزادباده شهری است در استان فارس و مرکز شهرستان آباده. شهرستان آباده در شمالی ترین نقطه استان فارس قرار دارد. از شمال و غرب به استان اصفهان، از جنوب به صفاشهر و از ش
تورک کردنواژهنامه آزادTork Kardan هاپ هاپ کردن، بانگ سگ، بانگ و آوای سگ زمانی که بیگانه ای را در خانه صاحب خود ببیند. بانگ سگ در هنگام حمله.
راحیلواژهنامه آزادپاک معصوم و بی گناه و ریشه عربی آن ر ح ل به معنی مسافر می باشد در روایات آمده است راحیل نام فرشته ای است که زیباروترین و خوش بیان ترین فرشتة الهی است که عقد اما
ایل ریزوندواژهنامه آزادقوم ریزوند از اصیل ترین و مالکان و صاحبان اولیه پشتکوه بوده اند که قبل از تسلط والیان لرستان در سال 1006 توسط صفویان بر ایلام حکومت داشتند و به نقلی از بازماندگ