چرزه خونواژهنامه آزاداسب خون (پیشنهاد کاربران) نام روستایی است، به معنی جایی که پرندۀ کوچکی به نام چرز در آن آواز می خواند. این واژه ممکن است ترکیبی از دو واژۀ چرز (رک دهخدا) و خون
خوفواژهنامه آزاد(خ ُ )(غیررسمی)(مستعمل فقط در گفتار) سخت، پیچیده، بسیار مشکل، طاقت فرسا، چنان دشوار که از نزدیک شدن به آن بیم رود. مثال:تیمشون تمرینای خوفی میکنه.
ساغرواژهنامه آزادبه معنی پیاله شراب خوری است که از صلا یا الماس ساخته میشده است و شاه های ایرن(بیشتر در زمان هخامنشیان)نام جام مخصوص خود را ساغر میگذاشتند. به معنی پیاله شراب خو
ژاماسبواژهنامه آزادژاماسب واژه پارسی از نام جاماسب تازی است و به این شوند (:دلیل) که تازیان وات "ژ" را نداشتند در گفته خود دگرگونی وات آشکار میکردند
هفت خطواژهنامه آزادکسی که بی اندازه حقه باز است. در گذشته جام شراب هفت خط داشت که میزان شراب را تعیین می کرد و هر کس که تا خط هفتم آن را می نوشید، توانایی خود را نشان می داد .
انضباط اجتماعیواژهنامه آزادنظم دراجتماع یعنی درمردم. نظم اجتماعی مبین توقع های اساسی زندگی اجتماعی است. هر جامعه با هرنوع اعتقادها، سنت ها، گرایش های سیاسی و با هر سیستم حکومتی نیازمند دا
اردیبواژهنامه آزاد[Ordib]؛ از روستاهای جنوبی بخش خور و بیابانک شهرستان نائین در استان اصفهان ایران است. فاصلۀ این روستا تا اصفهان 380 کیلومتر، تا نایین 240 کیلومتر و تا خوروبیابا