چرزه خونواژهنامه آزاداسب خون (پیشنهاد کاربران) نام روستایی است، به معنی جایی که پرندۀ کوچکی به نام چرز در آن آواز می خواند. این واژه ممکن است ترکیبی از دو واژۀ چرز (رک دهخدا) و خون
کولهواژهنامه آزاد(شیرازی) کِوِلِه [keveleh]؛ خون بسته شدۀ خشک شده در محل زخم. || به طعنه، به چرک روی پوست نیز که به چشم آید _به ویژه چرک پشت دست و پا_ کوله گفته می شود.
بیلهرواژهنامه آزادنوعی گیاه کوهی است درارتفاعات منطقه اقلید تا یاسوج می روید طبیعتی سرددارد آرام بخش وبرای قند خون وچربی خون بسیار نافع است نوعی گیاه دارویی با طعم و بوی مایل به
مرغ نیم بسملواژهنامه آزادمرغ نیم کشته .در وقت کشتن و ذبح حیوانات باید نام خدا را یاد کرد و نیم بسمل حیوانی است که هنوز نام خدا ( بسم الله ) را به تمامی در ذبح او بر زبان نیاورده اند ، ی
جلیکانواژهنامه آزادجلیکان نام روستایی پرآوازه در مازندران شهرستان نور بخش چمستان می باشد که در زبان محلی مازنی بصورت (( جَلی کن ، jalikn )) تلفظ میشود به معنی (( مکان زندگی مردمان
آش کاردهواژهنامه آزاديك نوع آش است كه در بهبهان و گچساران و بعضاً در شيراز پخته مي شود از گياهي بنام كارده كه غذاي مورد علاقه خرس است اين گياه با درجه قليايت بالا است بطوري كه وقتي