شطاحواژهنامه آزادشِطاْح (shetah) در گویش گنابادی یعنی خونگرم ، اجتماعی ، پُرْ پُز ، بسیار زیبا، خنده رو، خوشگل ، خوش اندام ، خوش لباس ، مهربان و جذاب
ذوالنارواژهنامه آزاددارای آتش، صاحب آتش. در حلقۀ ذوالنار یعنی در جمع کسانی که دور آتش نشسته اند و درحقیقت مالکان آن آتش هستند. کلمۀ "ذوالنار" (زُنّار) به کراوات [ کْرا / ک ِ ] (فرا
گبردوزیواژهنامه آزادنوعی سوزن دوزی که زنان زرتشت بر لباس های خود می دوختند و نام دیگر آن زرتشتی دوزی می باشد
پلونگواژهنامه آزاد(پ ِ لُ ) مترادف بُقچه، شالی که در قدیم لباسهای تمیز خود را برای نگهداری درون صندوقچه ها در آن میپیچیدند.
درعواژهنامه آزادمطابق نقل تاریخ نویسان دختران عرب وقتی به سنّ بلوغ می رسیدند به دارالندوه، که توسط قصی بن کلاب ساخته شده بود، می رفتند و در آن جا پارچه ای که با خود برده بودند