196 مدخل
م ُستی به معنای لقمه و غذا
این سو و آن سو جهیدن تلوتلو خوردن
پرسه زدن، ول گشتن
سر خوردگی؛ افسردگی؛ پوچی
اظهار پشیمانی وتوبه
خورد
خوردن با حرص و ولع
خوردن، سرکشیدن.
خوردن بی دندان. غذا خوردن شبیه پیران بی دندان که غذا را می مکند.
سر خورد