خوان پایهواژهنامه آزادکسی که سفره اش همیشه پهن است و مردم از سفره ی او بهره مند میشوند .... یا کسی که مهمان نواز است
خردانهواژهنامه آزادخَرَدانه:از روی خرد و آگاهی. مثال از دیوان شمس تبریزی:خردانه ظالمی تو که ورا چو ماه گویی/ ز چه روش ماه گویی، تو مگر بصر نداری
خردانهواژهنامه آزادخَرَدانه:از روی خرد و آگاهی. مثال از دیوان شمس تبریزی:خردانه ظالمی تو که ورا چو ماه گویی/ ز چه روش ماه گویی، تو مگر بصر نداری
سولمازواژهنامه آزادکسی که همیشه خندان است. اسم ترکی است به معنای گلی که هرگز پژمرده نمی شود. از ریشه سولمک + اولماز، به معنى پژمرده نمى شود همیشکی ، جاودان
دیرخوانواژهنامه آزاددر هفت پیکر به معنای کسی است که دیر دیگران را باز می خواند و سرزنش می کند . آسانگیر