خوان پایهواژهنامه آزادکسی که سفره اش همیشه پهن است و مردم از سفره ی او بهره مند میشوند .... یا کسی که مهمان نواز است
همه خوانواژهنامه آزاد(ادبیات) همه پسند، فراگیر؛ بخشی از فرهنگ عامه و گونه ای از ادبیات است که مخاطبانش تودهٔ مردم اند و بر پایهٔ ذوق و سلیقه و علاقهٔ عمومی پدید می آید.
خان کندیواژهنامه آزادخان کندی یکی از روستاهای استان اردبیل است که در بخش مرکزی شهرستان گرمی در مرز ایران و جمهوری آذربایجان واقع شده است. روستای خان کندی در عرض جغرافیایی ۳۸٫۵۵ درجه
بنهادنواژهنامه آزادقرار دادن، پَهن کَردَن، گُستردَن او ندا کرده که خوان بنهاده ام نایب حقم خلیفه زاده ام مثنوی- دفتر اول- مولوی
غرمواژهنامه آزادغرم یک حیوان اسطوره ای و به معنی بزکوهی ibex است. فرشته ای است که در اسطوره ی مشی و مشیانه در قالب بزکوهی ظاهر می شود و آنها را شیر می دهد و... . در خوان دوم نی
کیمولکواژهنامه آزادکی +موُوو+لَک = تپلی ،نادان ،مفید،دوستداشتنی و عزیز * این صفت برای کیمیا نام هایی که تپل و مهربان و درس خوان هستند( Kimoulak)