خوان پایهواژهنامه آزادکسی که سفره اش همیشه پهن است و مردم از سفره ی او بهره مند میشوند .... یا کسی که مهمان نواز است
همه خوانواژهنامه آزاد(ادبیات) همه پسند، فراگیر؛ بخشی از فرهنگ عامه و گونه ای از ادبیات است که مخاطبانش تودهٔ مردم اند و بر پایهٔ ذوق و سلیقه و علاقهٔ عمومی پدید می آید.
بنهادنواژهنامه آزادقرار دادن، پَهن کَردَن، گُستردَن او ندا کرده که خوان بنهاده ام نایب حقم خلیفه زاده ام مثنوی- دفتر اول- مولوی
غرمواژهنامه آزادغرم یک حیوان اسطوره ای و به معنی بزکوهی ibex است. فرشته ای است که در اسطوره ی مشی و مشیانه در قالب بزکوهی ظاهر می شود و آنها را شیر می دهد و... . در خوان دوم نی
کیمولکواژهنامه آزادکی +موُوو+لَک = تپلی ،نادان ،مفید،دوستداشتنی و عزیز * این صفت برای کیمیا نام هایی که تپل و مهربان و درس خوان هستند( Kimoulak)