خنگواژهنامه آزاد(kheng) به معنی بهانه گیری و آرام نگرفتن کودک. مثال:بچه خنگ شده بود بردمش پارک. توجه: خنگ به این معنی هیچ ارتباط معنایی باواژه (کودن) ندارد. (خِنگ) معمولاً با خ
خاگواژهنامه آزادتخم مرغ بیضه، تخم مرغ و تخم پرندگان دیگر، خایه (لری) [xag] تخم، خایه، تخم مرغ، تخم پرنده.