خنارواژهنامه آزادمحل ییلاقی و خوش آب و هوای روستای ایجرود سمنان قبیله «خِنار» یکی از قبایل بزرگ بخش مرکزی مازندران به ویژه سوادکوه است که ریشه های قومی و نژادی اش به قوم «الینای
خنگواژهنامه آزاد(kheng) به معنی بهانه گیری و آرام نگرفتن کودک. مثال:بچه خنگ شده بود بردمش پارک. توجه: خنگ به این معنی هیچ ارتباط معنایی باواژه (کودن) ندارد. (خِنگ) معمولاً با خ
خندستانیواژهنامه آزاد(خَندِستانی یا خَندِستونی ) خندستانی یا خندستونی به فتح خ و کسر دال به معنی مسخره می باشد . به عنوان صفت کاربرد دارد.
خنیدهواژهنامه آزادخنیده به معنای (خانی ده بوده) یعنی ده خانها - محدوده تحت قلمرو خان- خان نشین که در اصطلاح عامیانه برای راحتی تلفظ به خنیده تغییر شکل یافنه است
خنارواژهنامه آزادمحل ییلاقی و خوش آب و هوای روستای ایجرود سمنان قبیله «خِنار» یکی از قبایل بزرگ بخش مرکزی مازندران به ویژه سوادکوه است که ریشه های قومی و نژادی اش به قوم «الینای
خنگواژهنامه آزاد(kheng) به معنی بهانه گیری و آرام نگرفتن کودک. مثال:بچه خنگ شده بود بردمش پارک. توجه: خنگ به این معنی هیچ ارتباط معنایی باواژه (کودن) ندارد. (خِنگ) معمولاً با خ
خندستانیواژهنامه آزاد(خَندِستانی یا خَندِستونی ) خندستانی یا خندستونی به فتح خ و کسر دال به معنی مسخره می باشد . به عنوان صفت کاربرد دارد.