19 مدخل
خُم:خودم، مقابل خُش:خودش. خام و ناپخته.
در شاهنامه فردوسی به معنای خم شدن است.
خَم.
به پیچ و خم چیزی وارد بودن
پیچ و خم زلف، پیج و تاب