کیوانواژهنامه آزادکیوان از دو واژه ی کی/ به معنی خوبی و نیکی و یا پاکی و خلوص و وان/ به معنی نگهبانی یا نگهبان تشکیل شده است که در مجموع میکند:نگهبان خوبی ها یا پاکی ها و از آنج
لولوواژهنامه آزادلولو:(lwlw) در گویش گنابادی یعنی جیش، شاش. || نام یک دیو باستانی که از نام آن برای ترساندن کودکان برای نرفتن به تاریکی یا فضولی نکردن استفاده می شده است ، دیوی
مزدانواژهنامه آزادقریه ای از ده گهره فین استان هرمزگان که باغ ها و آب فراوان دارد (سال 1395) و به خصوص در گذشته مکان بسیار سرسبز و بکری بوده و سرشار از گیاهان دارویی بوده است. هم
گراوندواژهنامه آزادطایفه ای بزرگ و لک زبان در استان لرستان، به خصوص شهرستان کوهدشت؛ عده ای از این طایفه در سالیان گذشته به شهرستان درود لرستان تبعید شده اند و در روستای بیشه سکنی