خشواژهنامه آزادخوب مناسب خوب، مناسب خوب مناسب خوب مناسب (خَش) خوش - خوب - پسندیده - مورد پسند خوب مناسب خوب مناسب این کلمه به لهجۀ یزدی است و به زبان فارسی یعنی خوب
همج الرعاواژهنامه آزاد(هِ مَ جُ الرَِِِعا) همج مگس های بسیار ریزی هستند که در تابستان های خشک صحرا حیواناتی را می بینند و دور سر آنها می گردند. این اصطلاح کنایه از کسی است که با هر ب
ترمبیدن/ ترمیدنواژهنامه آزادحالتی است در خشم یا عصبانیت. وقتی فرد از خشم و ناراحتی چهره اش در هم می رود و گوشه ای کز می کند و زانوی غم به بغل می گیرد و سخن نمی گوید، این حالت را ترمبیدن یا
ثائرواژهنامه آزاد[ ءِ ] (ع ص ، اِ) نعت فاعلی از ثور و ثوران. || کینه کشنده ٔ دوست یا خویشاوند. کینه خواهی که آرام نگیرد تا قصاص نیابد. کینه کشنده . قصاص کننده . || خشم . غضب . ی
ورمزیارواژهنامه آزاداهورامزدایار - اورمزدیار - ورمزیار در زبان لری ، به عنوان یکی دیگر از زبان های ایرانی، شاهد صورت اصیل «اهوره مزدا»ی باستانی هستیم:«هرمز» و «ورمز». صورت نخستین،