خزوکواژهنامه آزاد(شیرازی) خَزوک؛ سوسک. || کَدو: خَزوک سرخرنگ حمام. (در شیراز، کدوی خوردنی را کودو تلفظ می کنند.) || خَزوک چسو: سوسک سیاهی است که از خود بوی بدی منتشر می کند. ||
خوکارهواژهنامه آزادحوکاره یا خوی کاره به معنی کسیست که بر پایه خوی کار میکند، معتاد. هر دو شکل حوکاره و خوکاره پذیرفتنی هستند حوکاره درلری امروزی کاربرد دارد
خزورانواژهنامه آزادخَزَوران:(اخ) پهلوان تورانی که افراسیاب او را به همراه چند تن دیگر به سیستان فرستاد تا با زال نبرد کنند. اما زال آنان را با گُرزی فرو کوفت./ دیو سیاه. در نبرد ب
خوکارهواژهنامه آزادحوکاره یا خوی کاره به معنی کسیست که بر پایه خوی کار میکند، معتاد. هر دو شکل حوکاره و خوکاره پذیرفتنی هستند حوکاره درلری امروزی کاربرد دارد
خزورانواژهنامه آزادخَزَوران:(اخ) پهلوان تورانی که افراسیاب او را به همراه چند تن دیگر به سیستان فرستاد تا با زال نبرد کنند. اما زال آنان را با گُرزی فرو کوفت./ دیو سیاه. در نبرد ب
پیسوواژهنامه آزاددلفین،گونه ای پستاندار آبزی که در اکثر آب های آزاد دنیا وجود دارد،خوک دریایی،خنزیر البحر
پیککواژهنامه آزادpikak پیک + اک نام محلی اقلیدفارس برای خوراکی چسفیلد (چسفیل) است که از تف دادن ذرت درست میشود چون حالت پوکی پیدا میکند و پوک در گویش محلی پیک گفته میشود به اضاف