خرید و فروشواژهنامه آزادخرید و فروش:خرید و فروش در لغت نامه دهخدا چنین آمده:(ترکیب عطفی ، اِمص مرکب ) مبایعه . سودا. معامله . تجارت . داد و ستد. بیع و شری . بده و بستان .
خریدارواژهنامه آزاد(زبان پاک) مرکب از خرید و ار؛ کسی بسیار خرید می کند. کسی که کارش خرید کردن است. برخی پاک نویسان معتقدند که خریدار را فقط در همین معنی باید به کار برد، چون پسوند
خردانهواژهنامه آزادخَرَدانه:از روی خرد و آگاهی. مثال از دیوان شمس تبریزی:خردانه ظالمی تو که ورا چو ماه گویی/ ز چه روش ماه گویی، تو مگر بصر نداری
خرید و فروشواژهنامه آزادخرید و فروش:خرید و فروش در لغت نامه دهخدا چنین آمده:(ترکیب عطفی ، اِمص مرکب ) مبایعه . سودا. معامله . تجارت . داد و ستد. بیع و شری . بده و بستان .
خریدارواژهنامه آزاد(زبان پاک) مرکب از خرید و ار؛ کسی بسیار خرید می کند. کسی که کارش خرید کردن است. برخی پاک نویسان معتقدند که خریدار را فقط در همین معنی باید به کار برد، چون پسوند
بیع سلفواژهنامه آزاداز نوع دوم خرید و فروشی است که در آن مبیع مدت دار بوده و ثمن حاضر است و منظور از آن پیش خرید محصولات تولیدی به قیمت معین و باتوجه به ضوابط شرعی است.