شیخ خرقانواژهنامه آزادخَرقانی عارفی بزرگ که در دهستان قلعه نو خرقان در 30 کیلومتری شهرستان شاهرود آرمیده است. ولی خود خرقان به معنی خرقه پوش است
خرکانواژهنامه آزادخرکان بمعنی معدن گِل میباشد. خَرَ به لهجه لری میشود گِل کان به فارسی میشود معدن پس خرکان کلمه ایست مرکب از زبان فارسی و لهجه لری خرکان روستایست کوهستانی واقع د
شیخ ابوالحسن خرقانیواژهنامه آزادنام عارف نامی قرن چهارم و پنجم است، منتسب به طاووس العارفین در روستای خرقان می زیسته و در همانجا نیز در سن هفتاد و چهار سالگی درمی گذرد. گفته اند افرادی چون ابو
خان کندیواژهنامه آزادخان کندی یکی از روستاهای استان اردبیل است که در بخش مرکزی شهرستان گرمی در مرز ایران و جمهوری آذربایجان واقع شده است. روستای خان کندی در عرض جغرافیایی ۳۸٫۵۵ درجه
آغاواژهنامه آزاداخته شده، مانند آغا محمد خان قاجار؛ خواجه (خواجه نیز به دو معنا به کار می رود:آقا، سَروَر. || آغا،اخته).
قصر قمشهواژهنامه آزادنام شهرکی در ۲۴ کیلومتری شمال غربی شیراز. قمشه، به معنی چشمۀ شاه، واژۀ مرکبی است که از قم (چشمه) و شه (شاه) ساخته شده است. در گذشته، این مکان تفرجگاه کریم خان ز
کچالوواژهنامه آزاد(افغانستان) سیب زمینی. کچالو. [ کَ چا لو ] (فارسی افغانستان) مانند برخی واژگان دیگر، از هند وارد زبان فارسی دری شده؛ پیشوند «کج» یا «کچه» را به «آلو» اضافه کرد
پنجشیرواژهنامه آزادپنجشیر = پنجهیر. [ پ َ ] (اِخ ) بنجهیر. شهری است در نواحی بلخ . یکی از شهرهایی ایران زمین است که در افغانستان امروزی قرار دارد. پنجشیر یکی از سی و چهار استان اف
افغانواژهنامه آزادفریاد، فغان، ناله، زاری، غوغا، فریاد از درد مصیبتی. همچنان نام قبیله یی است در مناطق مرزی بین افغانستان و پاکستان که شکل معرب اوغان می باشد شمع دل دمسازم بنشست