خارسیمواژهنامه آزادنوعی علف هرز که در مناطق معتدل می روید و تنها برخی از چارپایان مثل اسب از آن تغذیه می کنند
خارسوواژهنامه آزادخواست رو = مادرزن. ( خاسرو ) کسی که روی مرا زمین نیانداخت ومرا به همسری دخترش پذیزفت
خارسواژهنامه آزادنام بخشی از دهکدۀ ییلاقی فشکور؛ این بخش به دلیل آب و هوای بسیار خوش و طبیعت بی نظیر آن مورد توجه خوش نشینان قرار گرفت و به شهرکی بزرگ و زیبا تبدیل شد. زمستان ها
خاسروواژهنامه آزادخواست رو = مادر زن .... ( خاسرو ) کسی که روی خواستگار را زمین نمی اندازد و ایشان را به همسری دخترش می پزیرد.
خارسوواژهنامه آزادخواست رو = مادرزن. ( خاسرو ) کسی که روی مرا زمین نیانداخت ومرا به همسری دخترش پذیزفت
خاسروواژهنامه آزادخواست رو = مادر زن .... ( خاسرو ) کسی که روی خواستگار را زمین نمی اندازد و ایشان را به همسری دخترش می پزیرد.
دیولقواژهنامه آزادمحل دیوها(اسم روستایی دراردبیل که زرتشت سوم درآنجابادیوهاپیکارکرده است) خاستگاه دیو،محل دیو،محلی که دیوزیادی دارد
کرنوواژهنامه آزادکُرنو، کرنون؛ گونه ای نان گرد و کلفت که در تنوری به نام کرنو(ن) و روی قلوه سنگ های داغِ نسبتاً بزرگ (کلوخ کرنو) پخته می شود. خاستگاه این نان شهرستان شهربابک است