14 مدخل
قح.
ناب سنگ.
خالص و پاک؛ نامی برای دختران.
[āviže] خالص، سره، ناب، پاک و پاکیزه. خصوصی، شخصی
فلزات خالص
جدا کردن خالص و ناخالص از هم
در زبان مازندرانی به معنای خالص تنها، خالی، تهی