خارسوواژهنامه آزادخواست رو = مادرزن. ( خاسرو ) کسی که روی مرا زمین نیانداخت ومرا به همسری دخترش پذیزفت
آرتوانواژهنامه آزاداردوان؛ در اوستا نیز با تلفظ به شکل ارتوان به کار رفته است. از نام های ایران باستان.
ارتوواژهنامه آزاد(گنابادی) اَرْتُوْ [artow]؛ گبر اعظم، پیر موبدان، مسئول برقراری ارتباط انسان ها با نورگاه دیو (خدا)، خادم خدایان.
نگارخاتونواژهنامه آزادنام دو دختر بنام نگار و خاتون؛ در زمان قدیم یکی از درجه داران حکومتی اسم روستا را بنام این دو نفر نام گذاری کرده (نگارخاتون از روستاهای شهرستان فامنین استان همد
هلاکو خان مغولواژهنامه آزادهلاکو یا هولائو معروف به هلاکو خان یکی از چهار پسر تولی خان و نوهٔ چنگیزخان بود. مادر و نیز همسرش هر دو عیسوی مذهب بودند. مادرش زنی عیسوی مذهب موسوم به سرقویتی
کیپرواژهنامه آزادکِیپِر،( لگجی، لیجین، خاروک یا علف مار) (نام علمی:Capparis spinosa) گیاهی از راسته میخک سانان (Caryophyllales) ، تیره کبریان (Capparaceae)، سرده کبرها (Cappar
آرتوانواژهنامه آزاداردوان؛ در اوستا نیز با تلفظ به شکل ارتوان به کار رفته است. از نام های ایران باستان.