حواصلواژهنامه آزادحواصیل؛ پرنده ای با پاها و گردن دراز شبیه به لک لک. حواصیل؛ پرنده ای با پاها و گردن دراز شبیه به لک لک.
حواصلواژهنامه آزادحواصیل؛ پرنده ای با پاها و گردن دراز شبیه به لک لک. حواصیل؛ پرنده ای با پاها و گردن دراز شبیه به لک لک.
دوراغواژهنامه آزاددر حوالی شیراز، کاسنی و کنگر را ابتدا پخته و چند بار آبکش کرده، در ظرفی درب دار ریخته و به آن ماستِ ترجیحاً ترش اضافه نموده، به هم می زنند و موسیر خیساندۀ ریز ک
ماخولاواژهنامه آزادنام تنگه و رودی حوالی یوش مازندران. قسمتی از آزادکوه. (نیما یوشیج شعری با این مضمون سروده است.)