حواصلواژهنامه آزادحواصیل؛ پرنده ای با پاها و گردن دراز شبیه به لک لک. حواصیل؛ پرنده ای با پاها و گردن دراز شبیه به لک لک.
حواصلواژهنامه آزادحواصیل؛ پرنده ای با پاها و گردن دراز شبیه به لک لک. حواصیل؛ پرنده ای با پاها و گردن دراز شبیه به لک لک.
لوکوتینواژهنامه آزادحول دادن. نیرو وارد کردن برای جابجای. از کلمات رایج در بم و شهرستانهای اطرافش. نرماشیر
خوکارهواژهنامه آزادحوکاره یا خوی کاره به معنی کسیست که بر پایه خوی کار میکند، معتاد. هر دو شکل حوکاره و خوکاره پذیرفتنی هستند حوکاره درلری امروزی کاربرد دارد