بد حشمواژهنامه آزادبد حشم یا (اگر اشتباه نکرده باشم بد هشم) به کسی گویند که اخمو و عصبانی است. ما در شهرستان رودسر این طور می گوییم و به نظرم در سراسر کشور نیز را یج است.
پس پسا / pas-psaواژهنامه آزادوارونه / برعکس / معکوس / نادرست / کَژ . (مثال:پَس پسا کاران= کارهایی که غلط و نادرست انجام می شوند)
plug and playواژهنامه آزاد(واژۀ پیشنهادی کاربران) بَندوکار، بند و کار. دستگاههای "بَندوکار" پس از وصل به یک رایانه، بی نیاز به خاموش و روشن کردن رایانه کار می کنند. برای نمونه، موشی های
بد حشمواژهنامه آزادبد حشم یا (اگر اشتباه نکرده باشم بد هشم) به کسی گویند که اخمو و عصبانی است. ما در شهرستان رودسر این طور می گوییم و به نظرم در سراسر کشور نیز را یج است.
رایهواژهنامه آزاد(عربی) مجازاً، شاه و خدم و حشم وی. سلطان و درباریان و کوکبه و دستگاه خود شاه و ارکان مملکت و اعیان دولت و درباریانش (رک دهخدا).
مزرجواژهنامه آزادبنا بر تحقیقات انجام شده، نام سکونتگاه مِزِرج در ابتدا مِزَرگ (MEZARG) بوده که از دو واژۀ مِز (MEZ) و اَرگ (ARG) تشکیل شده است. مِز واژه ای اوستایی (پارسی کهن)