حد نصابواژهنامه آزادحداقل اعضای لازم برای رسمیت جلسه. || حداقل امتیاز یا مقدار لازم برای احراز چیزی. || معادل quorum در انگلیسی: the minimum requirement in the number of something
زینبواژهنامه آزادمعتکف - کسی که برای نماز و عبادت حداقل سه روز در مسجد توقف و اعتکاف نماید. زینت پدر
منبع کنترل درونیواژهنامه آزادکسانی که معتقدند اعمالشان نقش بسیار زیادی در به حداکثر رساندن برون داد های خوب یا بد دارد.