حبوهواژهنامه آزادحبوه در لغت به معنای مالی است که بدون منّت و چشمداشتِ عوض بخشیده شود و در اصطلاح فقهی عبارت است از بخشی از ترکه مرد متوفی که پیش از تقسیم ارث میان وارثان، به بز
حبابواژهنامه آزادbubble. (آشتیانی) تنگل. چرا که تن آن چون گل نرم، نازک و خوش نگار است. آب سوار. || (پیشنهاد کاربران) باداب، کفاب، کفباد، کف کوژ، آبکوژ، کفگوی یا گویکف.
مول مولیواژهنامه آزادمول مولی یک نوع از حبوبات و در حال انقراض است که در خراسان وجود دارد. مزه ترکیبی از عدس و نخود دارد. دیرپخت است و اگر وسط پخت شعله را خاموش کنند و بعدا دوباره ر
نپزواژهنامه آزاد(کردی اورامی و سورانی و کرمانجی و کلهری) مواد غذایی مانند حبوبات و گوشت که به آسانی نمی پزد یا دیر پخته می شود؛ دیرپز. || فعل نهی، دوم شخص مفرد، از مصدر پختن.
شولهواژهنامه آزادنوعی غذا شبیه حلیم که در آن به جای گندم از انواع حبوبات استفاده می شود و در هنگام طبخ گوشت و حبوبات را کاملاً میکوبند(چمبه می زنند، به کوبیدن حلیم و شله درهنگام
مقلیواژهنامه آزاد(به ضم م و ق) نوعی غذا که از پاچۀ گاو و حبوبات (نخود، لوبیا چیتی و لوبیا سفید، عدس) و برنج پخته می شود و به عنوان صبحانه میل می شود.