حافظه قلمیواژهنامه آزاددستگاهی برای ضبط و انتقال محموله های رایانه ای، دارای قابلیت ضبط و تخلیه اطلاعات که در انگلیسی به آن فلش می گویند.
دقیقهواژهنامه آزاددق-یق-ه یا دقیقه (دگ یا دق یک گاه) از آنجائیکه اکثر آوا ها بر گرفته از آوا های طبیعی و پیرامونی است، حروف یا علائم آوایی نیز با همان مفهوم در گفت و شنود بکار گر
جینکوواژهنامه آزادجینکو نوعی گیاه دارویی است که مصرف عمدۀ آن در درمان اختلالات و علائم ناشی از محدودیت گردش خون مغزی (کم شدن حافظه و یا اختلالات ادراکی، سرگیجه، وزوز گوش، سردرد،
مانکورتواژهنامه آزادکسی که در اثر تغییر و تحولاتی که در جسم و روح او بصورت شکنجه اعمال شده و تمام هویت و حافظه و قوه مخیله و شخصیتی و و اراده نفسی را از دست داده و به یک غلام حلقه
التتمشواژهنامه آزادالتتمش به معنی حافظ و نگاه دارنده ایل است، هم چنین در جای دیگر وجه تسمیه التتمش به این دلیل دانسته شده که تولد وی شب ماه گرفتگی واقع شده است و چنین مولودی را تر