جلدواژهنامه آزاد(jald) به معنی زود. مانند جلد باش جلدی بیا جلدی اومدم (گنابادی) جَلْد؛ اسیر، توقیف شده، شکار، گمراه.
سرگزیواژهنامه آزاد(زابلی، سیستان) سربلند و سرافراز. نام یکی از طوایف بزرگ سیستان. سرگروه -سردسته نام طایفه بزرگی است در سیستان مفهوم واژه:گز به معنی متر که قدیم الایام به هر 104
اسماعیلواژهنامه آزاداسماعیل یا اشمیل یا اشکمیل یا اشکئیل در زبان دین میترائیسم دین خدای خورشید عزازیل پرستی میترائیسم یعنی نماینده ، جنگجو و پهلوان ئیل مخفف عزازیل خدای خورشید. اشک
اگالواژهنامه آزاداگال به فتح حرف ( ا ) و با حالت تشدید روی حرف گ به معنی زانوبند شتر که در موقع خواباندن و نگه داشتن در یک محل به هر دو پای جلو و گاهی به یکی از پاها جهت ماندن ش
پشت گردواژهنامه آزادمیله کوچکی که در بالا یا پشت گُرد دست بافته های داری قرار می گیرد و وظیفه ی جلو و عقب بردن نخهای چله را برای تعویض نخ زیر و رو به عهده دارد.