جنوبواژهنامه آزادخورتاب، خورشیدتاب، بَتَو، بَتاب، جانب و سویی از زمین که خورشید از برآمدن تا فرورفتن در بیشترین هنگام بر آن سوی تابیده می شود، بویژه در کوههایی که یک سویش رو به
رودبار جنوبواژهنامه آزادجُ - نام یکی از شهرستان های استان کرمان با جمعیتی بالغ بر 126000 نفر که از شمال به شهرستان عنبرآباد ، از شرق به شهرستان ریگان بم ، از غرب به شهرستان قلعه گنج و
پیشپایهواژهنامه آزادپیش+پایه هموگ(معادل) premise از جناب حیدری ملایری from Piš- "before; in front," from Mid.Pers. pêš "before, earlier," O.Pers. paišiya "before; in the presence o
شوصهواژهنامه آزادذات الجنب . [ تُل ْ جَم ْ ] (ع اِ مرکب ) درد پهلو. (مهذب الاسماء). برسام . جُناب . نوعی بیماری پهلو. درد و آماس پهلو. ورم حارّ مولم در نواحی صدر. وَرم ِ حجاب مس
سرناوکواژهنامه آزادعادل مرد ، یک شخصی از گروه عیاران رزم دوره صفویان ، کسی که به دنبال عدالت و درستی می گردد ، لقب اکنون ( علی ملکی ) که توسط بنیانگذار جهانی سبک عیاران رزم جناب ا
کرشتهواژهنامه آزادکرشته بر خلاف معنایی که در لغت نامه دهخدا با اقتباس از بیت عطار:زمین و آسمان پر فرشته ست - تو کی بینی که چشمت پر کرشته است. خس و خاشاک عنوان شده در اصل ( ایکه ر
شیرالیواژهنامه آزادطایفه شیرالی از ایل بختیاری شاخه چهارلنگ است. که خواستگاه اصلی این طایفه شهر قلعه تل (بین ایذه و باغملک) می باشد.و پس از گذر زمان به مناطقی چون سلطان آباد رامهر