جم شادواژهنامه آزادمنتسب به جمشید پادشاه باستانی ایران زمین .. منتسب به کره جام جهان نما .... اسمی است باستانی و افسانه ای در ایران زمین باستان
جمعواژهنامه آزاد(پارسی سره؛ واژۀ پیشنهادی کاربران) جَم. ریشۀ اوستایی دارد. برای نمونه "انجمن" به پهلوی می شود "هَنجَمَن" که ریشۀ "جَم" را در خود دارد. یکی از چهار کُنِشِ بنیادی
جمع و تفریقواژهنامه آزاد(پارسی سره؛ واژۀ پیشنهادی کاربران) جم و کم. از ریشه های "جَمیدَن" به آرِشِ (معنیِ) "جمع کردن" و "کَمیدَن" به آرِشِ "کم کردن".
جماییدنواژهنامه آزاد(واژۀ ساختۀ کاربران) (Jamaaiydan) گرد هم جمع شدن؛ اجتماع کردن. ج.م.ع، از ریشۀ پارسى«جَم، جُم» به دست آمده است. از این رو با گستردن این ریشه به روش پارسى، می توا