جلدواژهنامه آزاد(jald) به معنی زود. مانند جلد باش جلدی بیا جلدی اومدم (گنابادی) جَلْد؛ اسیر، توقیف شده، شکار، گمراه.
جامعه الاکنافواژهنامه آزادپوشش دهنده تمام زوایا ، گفته می شود جامعة الاکناف و مانعةالاغیار - بدین معنی است که دلیل یا مورد باید پوشش دهنده تمام زوایای مطلب بوده و در عین حال از موارد و ی
مانعه الاغیارواژهنامه آزادجلوگیرنده موارد ناخواسته ، گفته می شود جامعة الاکناف و مانعةالاغیار - بدین معنی است که دلیل یا مورد باید پوشش دهنده تمام زوایای مطلب بوده و در عین حال از موارد
ترمبیدن/ ترمیدنواژهنامه آزادحالتی است در خشم یا عصبانیت. وقتی فرد از خشم و ناراحتی چهره اش در هم می رود و گوشه ای کز می کند و زانوی غم به بغل می گیرد و سخن نمی گوید، این حالت را ترمبیدن یا
ساتیرواژهنامه آزادساتیر خدای درجه دوم رفیق باخوس که با گیسویی راست ایستاده گوشهای نوک تیز دو شاخ کوچک و ساقهای بز معرفی شده و یک جام یک ( چوبی که میوه درخت کاج بر سر آن بود و شاخ
سپاسی کلامواژهنامه آزادسپاسی کلام،یا ساسی کلوم،قبیله بزرگ از نژاد مردمان تبرستان که محل زندگیشان در مازندران است که در زمانه های پیشین شامل سی روستا بوده که امروزه شامل هفت روستا است،