ورور جادوواژهنامه آزاد(اصفهان، سده لنجان) وِروِر جادو؛ کسی که تندتند حرف بزند به طوری که مفهوم نباشد. (شاید این واژه از این جا می آید که جادوگران ذکرهای خود را تند و سریع می گویند طو
ورور جادوواژهنامه آزاد(اصفهان، سده لنجان) وِروِر جادو؛ کسی که تندتند حرف بزند به طوری که مفهوم نباشد. (شاید این واژه از این جا می آید که جادوگران ذکرهای خود را تند و سریع می گویند طو
کیمیاواژهنامه آزادبه عقیدۀ قدما، کیمیا اکسیری است که می تواند مس را به طلا تبدیل کند. و البته، به این دلیل که هرگز این اکسیر یافت نشد، کیمیا را نایاب و دست نیافتنی نیز معنی کرده
وردواژهنامه آزادوَرِّدَ:(warreda) در گویش گنابادی یعنی دنبال کردن ، تعقیب کردن ، دویدن دنبال کسی || وردْ:(werd) در گویش گنابادی یعنی طلسم ، جادو ، نفرین خوانی
شمنواژهنامه آزاد" بن واژه های فارسی " شمن= بت پرست ،مرتاض یا بت پرست میان بودائیان. شمن = shaman از دو واژه ی sha و man ساخته شده که sha مخفف shah یعنی بزرگ و man به معنی مرد ی