تیواژهنامه آزادچشم (گیلکی؛ رشت و انزلی) tee؛ تو. (تالشی) تیر چوبی که در سقف خانه های چوبی استفاده می شود.
تی کالواژهنامه آزادکسی که چشمان سبز رنگ دارد. در گویش بختیاری ، به چشمانی با رنگ روشن و یا حالتِ خُمار تیِ کال گفته میشود
افغانواژهنامه آزادفریاد، فغان، ناله، زاری، غوغا، فریاد از درد مصیبتی. همچنان نام قبیله یی است در مناطق مرزی بین افغانستان و پاکستان که شکل معرب اوغان می باشد شمع دل دمسازم بنشست
پند پلیقواژهنامه آزاد(پِندِ پلیق) ته توی چیزی (را در آوردن) (این واژه هم اکنون در گویش شوشتریها متداول است)
بطنیواژهنامه آزادبطنی:"با فبتح ب " چیزی که دارای شکل شکم مانند باشد ، درحقیقت نوع ظرف آبگیر که شبه آفتابه است اما ازنظرشکلی گرد وداری لوله ونسبت به آفتابه های معمولی تو دار تر ا
بغل زدنواژهنامه آزادبغل زدن (بَ غَ زَ) گول زدن و در بغل کسی چیزی که نمی تواند ببرد گذاشتن است، نزدیک است به تعبیر امروزی" هندوانه زیر بغل کسی گذاشتن"؛ تو مخوانم جفت ، کمتر زن بغل