تبدیلواژهنامه آزادتَرادیس، تَرادیسِش. از ریشۀ "تَرادیسیدَن" از "تَرا" (تَر) و "دیسِه" (شکل) به چَمِ "تبدیل کردن". کُنِشِ "تبدیل لاپلاس" به پارسی می شود "تَرادیسِشِ لاپلاس". پَردا
سردیسواژهنامه آزاد(سَ) «سَردیس» مجسمه از انسان یا هر جاندار زنده دیگری که تنها از سر و گردن است. در برابر تندیس که پیکره کامل است.
کلاسیرواژهنامه آزادنوعی گیاه است هم خانواده سیر دارای طبع گرم است .این گیاه را خشک کرده ودر خمیر نان میریزند لازم به ذکر است این گیاه بومی بوی بسیار تندی دارد.
سرقایهواژهنامه آزادسرغایه = خیلی سرد .واژه سرقایه به دو شکل نوشته میشود .سرقایه سرغایه. این واژه از سرد غایت البته با ت تانیس گرفته شده و به معنی خیلی سرد میباشد.
اخندواژهنامه آزاداخند ؛ طبق اقوال قدیمی گویند دراصل ( آخوند) بوده اما به مرور زمان به اخند تغییر یافته - مقوله دیگر که ممکن است، برتری داشته باشد همه ی مردم ساکن در این ده یار و
گلسینواژهنامه آزادنور ماه چیز پوچ و بی ارزش و پست. (به تپاله گوسفند که در دنبه میچسبد و همراه با شن و ماسه خشک است . در زبان محلی خراسانی به گله گوسفند گویند همراه با سنگ و ش