17 مدخل
روشن کردن ، درخشان کردن بلال
تنور تَندیر؛ تنور. (مازنی) تَندیر؛ تنور.
(دزفولی) تنجر (به کسر ت و ج و سکون ر) آب در گلوی کسی پریدن یا جستن.
بارور کردن درخت انجیر
تَنجیدَن.
تَنجِش، تَنجیدِگی.