چکلواژهنامه آزادسنگ های بزرگ صخره ای که مانند تپه هایی کوچک دیده می شود در زبان محلی مازندران و نیز سنگهای صخره ای بزرگ روی کوهها که گیاهی بر آنها نروییده سنگ های بزرگ صخره ای
حس آمیزیواژهنامه آزادhes, amizi در اصطلاح ادبی، به کار بردن حس یا محسوسی است در حوزه ی حس یا محسوس دیگر، یا درآمیختن حواس با یکدیگر؛ مانند:جوابِ تلخ می زیبد لبِ لعل شکرخا را. شاعر "
چندریواژهنامه آزاد(اصفهانی) تکه های چربی و غضروف و تاندوم مانند داخل گوشت که جویدن آن مشکل باشد chenderi.
کپزواژهنامه آزادکَپَز:به معنی سنک تکّه تکّه شده است.بیش تربه نام منطقه ای گردشگری درنزدیکی روستای کوربولاغ در استان اردبیل و20کیلومتری مشکین اطلاق می شود.روستایی به همین نام در
دوختنواژهنامه آزاددو یا چند شی را به وسیله ای به هم پیوستن و پیوند دادن، مانند کفش دوختن(تکه های چرم و لاستیک کف را با نخ به هم پیوند میدهند)یا پولک دوختن