تافتواژهنامه آزاداسپریی برای نگهداری از مو و حالت دادن به آن (گنابادی) تافْتَ؛ بافیدن، تاب دادن، پیچ دادن، پیچاندن.
تافته جدا بافتهواژهنامه آزادخاص. ویژه. تک کنایه است از متفاوت بودن غالباً با معنای ضمنی برتر انگاشته شدن و یا خود را برتر شمردن
تافتواژهنامه آزاداسپریی برای نگهداری از مو و حالت دادن به آن (گنابادی) تافْتَ؛ بافیدن، تاب دادن، پیچ دادن، پیچاندن.
یاقلی فتیرواژهنامه آزادنوعی خمیر که با ترکیب آرد تفت داده همراه با زردچوبه و روغن زیتون و افزودن یک تخم مرغ در پایان کار ،درست می کننند. برای رفع ضرب دیدگی یا پانسمان، پس از جا اند
کهدوئیهواژهنامه آزاداین واژه نام بخشی در استان یزد و شهرستان تفت است که در 100کیلومتری شهر یزد واقع شده است. جمعیت این بخش حدود 1500نفر است و شغل اهالی این بخش کشاورزی است. از روست