تاباواژهنامه آزاددرخشنده.پر نور.چیزی که نور از آن بیرون می آید.مثل خورشید.مانند خورشید.هم خانواده تابان
شب تابواژهنامه آزادچیز یا شیئی که در هنگام شب نور از خود ساطع میگرداند گوهر شب تاب یعنی جواهری که در شب می درخشد کرم شب تاب نوعی کرم است که در شب بدلیل وجود فسفر در بافت بیرونی اش
خودجوشواژهنامه آزاداین تعبیر در موردی به کار می رود که شخصی یا گروهی از سر خیرخواهی و دلسوزی و بدون اینکه منتظر دستور یا اشاره کسی باشند، کار نیک و مفیدی را انجام دهند. این گونه ک