ترواژهنامه آزادتُر - به معنای قل دادن چیزی در بعضی از مواقع به معنای دروغ گفتن هم می باشد مثال: طرف داره تُر میده:طرف داره چاخان می کنه
تردالواژهنامه آزادبه معنای رازدار. به معنای درخت شاداب. تردال از ترکیب دو کلمه تر.و دال تشکیل شده است که کلمه تر به معنی خیس و مخالف خشک است. و.کلمه دال به معنی نوک پستان است
همبروواژهنامه آزاددهی است از دهستان بالای شهر مرودشت دراستان فارس که ١٨٠ تن سکنه دارد. اب آن از قنات و محصول عمده اش غله و خشکبار است. (مرودشت) همبرگر؛ نوعی غذای گوشتی گرد و بزر
سرمشواژهنامه آزادزردآلوی خشک شده و شکرسوده که مغز بادام را به جای هسته در آن بگذارند. || در لغتنامه ها به معنی زردآلوی خشک آمده، اما شاید نام رقمی از زردآلو نیز باشد، چرا که ابو
یاتوتواژهنامه آزادیاتوت نام فارسی میوه ای است یاقوتی رنگ از شاخه سته ها. برابر انگلیسی این واژه cranberry است. یاتوت ها در خاک باتلاقی اسیدی سرتاسر مناطق خنک نیم کره شمالی می روی
گلازنهواژهنامه آزاددر روستای کلهرود به زنجیره ای از نخ که بادام تر دا در آن به نخ می کنند و ابتداو انتهای نخ را گره می زنند تا بادام خشک شود گلازنه می گویند.