همچیواژهنامه آزاد(ق. عامیانه) [هم + چی] مخفف همچننن. 1- چنان «یارو همچی میگه صد دانه یاقوت دسته به دسته...با نظم و ترتیب یکجا نشسته، انگار دونه های ذرت شلوارک پاشونه دارن تو کوچ
بالیکاواژهنامه آزاد" بالی " در فرهنگ عامیانه منطقه لارستان به جوجه مرغی گفته می شود که اماده تخم گذاری می باشد و برای اولین بار تخم گذاری می کند ما از این واژه استفاده کرده و با ا
نرگدواژهنامه آزاد(عامیانه؛ عشایر فارس و بوشهر) بزرگ، دُرُشت، گُنده؛ احتمالا مخفف دو کلمۀ نره (نر و مذکر؛ درشت هیکل و نتراشیده) و گدول (الاغ) است. بعضی اوقات این ترکیب بصورت «نره
یی زحمتواژهنامه آزادبی زحمت که در گفت و گوی عامیانه به کار می رود، معادل «بی رنج» است که معنای عجیبی می نماید. ولی در ترکی گفته می شود:«بیر زحمت» که معنی آن «یک زحمت» است که ملموس