تاسیانواژهنامه آزاد[گیلکی] حالتی که به خاطر نبودن کسی به انسان دست می دهد. دل و دماغ هیچ کاری را نداشتن. دلتنگی غریب. غم فزاینده ـ همچنین نام کتابی از امیر هوشنگ ابتهاج سمیعی گیلا
قلعه تاسیانواژهنامه آزادتاسیان قومی بودند در یکی از روستاهای سردشت که الآن هم وجود دارد و اسم آن قلعه تاسیان است.
تاسیدواژهنامه آزادبر وزن باشید به معنی خفه شدن از ریشۀ تاس به معنی خفه گرفته شده است بروزن باشید به معنی خفه شد ازریشه ی تاس:خفه گرفته شده است
قادیانیواژهنامه آزادحضرت میرزا غلام احمد قادیانی امام مهدی و مسیح موعود علیه السلام در 24 بهمن سال 1213 هجری شمسی برابر با 12 فوریه 1835 در دهی به نام قادیان، استان پنجاب، کشور هند
فقر زداییواژهنامه آزادکمرنگ کردن و زدودن فقر از جامعه و ایجاد رفاه برای اقشار کم درآمد و آسیب پذیر جامعه و تأمین نیازهای اساسی مردم. معادل poverty alleviation در انگلیسی.
ضربدرواژهنامه آزاد(پارسی سره؛ واژۀ پیشنهادی کاربران) تایَن، تایه. نامِ ابزار انگارش (ریاضی)، از ریشۀ "تاییدن" به چَمِ (معنیِ) "ضرب کردن".
گردواژهنامه آزادگُرد میله ای است گِرد که برای دار قالی استفاده می شود. این میله تقریبا در وسط چله قالی و گلیم و سایر بافتنی های داری قرار میگیرد و با پیچیدن نخ به دور آن و درگی
محمد تپرواژهنامه آزادپسر ملکشاه سلجوقی است که با برادرش برکیارق پنج جنگ انجام داد. وی پس از مرگ برادرش به سلطنت رسید. فرزندان و فرزند زادگان او سلسله سلاجقه عراق را تأسیس نمودند که