تباشیرواژهنامه آزادإز تاب به معنای نور و آشوردن به معنای آمیختن است یعنی آمیختگی نور اول بامداد با تیرگی و داجی شب
زیودارواژهنامه آزادنام طایفه ای است که در این مکان سکونت دارن که تبار آنها برمی گردد به آل زیار که در گذر زمان وتلفظ اشتباه به زیودار تغییر کرده است درخت طلایی و نمایان
گیلدختواژهنامه آزادبه معنی دختری از گیلان دختر گیلانی دختری از تبار گیلان دختر گیل درواژه گیل به معنای گیلان ودخت به معنای دوشیزه .باکره.ودختر گفته میشود
کماییواژهنامه آزادنام خاندانی لر که شاخه ای از ایل بهمئی خانی و لک تبارند؛ اکثر آنها در استان کهکیلویه و بویراحمد ساکن اند و جمع کثیری از آنها نیز در رامهرمز خوزستان زندگی می کنن
جونقانواژهنامه آزاداز شهرهای استان چهار محال به معنی مکان برجسته (گونه) که به صورت معرب در زمان قاجاریه به جونقان تبدیل گشته.مردمانش قشقایی تبار و به زبان ترکی صحبت می کنند. نام ش