تاسیانواژهنامه آزاد[گیلکی] حالتی که به خاطر نبودن کسی به انسان دست می دهد. دل و دماغ هیچ کاری را نداشتن. دلتنگی غریب. غم فزاینده ـ همچنین نام کتابی از امیر هوشنگ ابتهاج سمیعی گیلا
تاسیانهواژهنامه آزادرسم و آداب برخی از مناطق که طبق آن خانواده عروس به خرج خود یک مهمانی در منزل دامادشان در 4-5ماهگی بارداری دخترشان ترتیب می دهند.شام اصلی این ضیافت در اصفهان هلی
قلعه تاسیانواژهنامه آزادتاسیان قومی بودند در یکی از روستاهای سردشت که الآن هم وجود دارد و اسم آن قلعه تاسیان است.
رزوینیواژهنامه آزادرزبان - نگهبان رز - نگهبان تاکستان - و ریشه کلمه رزوین بمعنای روغن هسته انگور میباشد.
طزرکواژهنامه آزادطَزرَک روستایی است در جنوب غربی استان قزوین، در ۵۰ کیلومتری بویین زهرا و ۱۷ کیلومتری تاکستان که آب و هوای آن چهار فصل و کوهپایه ای است. مردم این روستا به ترکی آ
تکدرختواژهنامه آزاد(تاک درخت) نام مکانی است که درمحل تقاطع جاده اصلی بروجرد به اشترینان (پانزده کیلومتری بروجرد ) به سمت روستای بندیزه قراردارد و در سالهای قبل از 1345 هجری شمسی م