بی بی گلواژهنامه آزاددختر عمه، بی بی:عمه بی بی گل:دختر عمه در زبان آذری به عمه بی بی میگویند در گویش های منطقه مرکزی ایران به مادر بزرگ پدری و زنی که از بستگان نزدیک پدری باشند و سن
بی مسئولیتواژهنامه آزادانجام ندادن یا درست انجام ندادن کارها از سوی فرد برای انجام مطلوب همۀ فعالیت هایی که بر عهدۀ او گذاشته شده است،
بی شائبهواژهنامه آزادبدون مخلوط کردن کار ها بدون عیبگیری در کار بیدریغ مثلا گفته شود از کمک های بی شائبه شما متشکرم
سر سریواژهنامه آزادبی حوصله کاری را انجام دادن زود و گذری کاری را انجام دادن از روی بی رغبتی کاری را انجام دادن بی حوصلگی در کار
ساتروواژهنامه آزاد(لری شوهانی) بی عرضه؛ به انسان هایی گفته می شود که توانایی انجام درست هیچ کاری را ندارند.
شاکیواژهنامه آزادکسی که شکایت می کند یا طلب دارد یا بی دلیل از کسی احساس طلب کاری می کند . در اصطلاح به کسی عصبانی است هم می گویند.
هم ورآوردنواژهنامه آزاد(به فتح و) کار بیهوده و بی هدف انجام دادن؛ بیش از حد طول دادن کاری به دلیل انجام کارهای بیهوده ای که وقت کار اصلی را می گیرد.
کشکواژهنامه آزاددر اصطلاح عامیانه، به کسی یا چیزی یا کاری گفته می شود که هیچ گاه به حساب نمی آید و در نظر گرفته نمی شود؛ بی اهمیت.