بی بی گلواژهنامه آزاددختر عمه، بی بی:عمه بی بی گل:دختر عمه در زبان آذری به عمه بی بی میگویند در گویش های منطقه مرکزی ایران به مادر بزرگ پدری و زنی که از بستگان نزدیک پدری باشند و سن
بی مسئولیتواژهنامه آزادانجام ندادن یا درست انجام ندادن کارها از سوی فرد برای انجام مطلوب همۀ فعالیت هایی که بر عهدۀ او گذاشته شده است،
بی شائبهواژهنامه آزادبدون مخلوط کردن کار ها بدون عیبگیری در کار بیدریغ مثلا گفته شود از کمک های بی شائبه شما متشکرم
راحلهواژهنامه آزادمونث راحل به معنی بانوی مسافر راه بی پایان و طولانی که هیچ وقت تمام نمی شود. مونث راحل، کوچ کننده، سفر کننده راحل عربی مهاجر راحله عربی مؤنث راحل راحیل عبری نا
ساتروواژهنامه آزاد(لری شوهانی) بی عرضه؛ به انسان هایی گفته می شود که توانایی انجام درست هیچ کاری را ندارند.
کشکواژهنامه آزاددر اصطلاح عامیانه، به کسی یا چیزی یا کاری گفته می شود که هیچ گاه به حساب نمی آید و در نظر گرفته نمی شود؛ بی اهمیت.
دایوسواژهنامه آزاداسم یکی از سرداران ایرانی دایوس نام یکی از سرداران ایرانی. دآییوس. «دیوث» با ث، به معنی قواد و بی غیرت، هیچ ربطی به نام سردار ایرانی ندارد.
قدر متیقنواژهنامه آزادقدر متیقن، فرد یا حصه ای از مطلق است که به یقین حکم شامل آن می شود، مانند «قلّد المجتهد» که قدر متیقن از آن، تقلید از مجتهد اعلم است. یعنی هیچ تردیدی در این نیس