بی بی گلواژهنامه آزاددختر عمه، بی بی:عمه بی بی گل:دختر عمه در زبان آذری به عمه بی بی میگویند در گویش های منطقه مرکزی ایران به مادر بزرگ پدری و زنی که از بستگان نزدیک پدری باشند و سن
بی مسئولیتواژهنامه آزادانجام ندادن یا درست انجام ندادن کارها از سوی فرد برای انجام مطلوب همۀ فعالیت هایی که بر عهدۀ او گذاشته شده است،
بی شائبهواژهنامه آزادبدون مخلوط کردن کار ها بدون عیبگیری در کار بیدریغ مثلا گفته شود از کمک های بی شائبه شما متشکرم
شایلینواژهنامه آزادبی همتا، بی مانند جواهر روی انگشتر که نشانه نور و عشق است مجموع معانی به زبان ترکی باکو و کردی ودرک ما از نور در زمان کردی ومزرعه عشق از ترکی باکو یک نشانه می..
سانازواژهنامه آزادبی همتا، بی مانند، نادر، کمیاب. || نام گلی که در شمال ترکیه می روید. تفاوت بین گل رز معمولی و رز ساناز در این است که گل ساناز کوچک تر است و در صورتی که دمای من