بی بی گلواژهنامه آزاددختر عمه، بی بی:عمه بی بی گل:دختر عمه در زبان آذری به عمه بی بی میگویند در گویش های منطقه مرکزی ایران به مادر بزرگ پدری و زنی که از بستگان نزدیک پدری باشند و سن
بی مسئولیتواژهنامه آزادانجام ندادن یا درست انجام ندادن کارها از سوی فرد برای انجام مطلوب همۀ فعالیت هایی که بر عهدۀ او گذاشته شده است،
ورطییویلواژهنامه آزاددر نجف آباد محلی بحر طویل را گویند که فردی حرفهای بی ربط را برای فرد غایب می زند.
بی بی یانواژهنامه آزادنام محلی مسکونی درشهرستان مسجدسلیمان. (بختیاری) ملکه، پرنسس؛ نام محلی در شهر مسجدسلیمان. بر اساس افسانه ای قدیمی، زمانی ملکه سبا، همسر سلیمان پیامبر، در این مح
هر کی هر کیواژهنامه آزاد[ ص.، اِ ] (هر+کی+هر+کی) اوضاع بی قانون را می گویند. بی حساب و کتاب. آشفته بازار. شیر تو شیر «مملکت هر کی هر کی» « مگر مملکت هرکی هرکی است؟!» «هر چی هر چی و هر
مع الفارقواژهنامه آزادقیاس مع الفارق:تشبیه چیزی به دیگری، بدون اینکه شباهت و اشتراکی میان آن ها باشد. دو امر بی ربط را با هم یکی دانستن و برای هر دو حکم مشابهی صادر کردن.
سر سریواژهنامه آزادبی حوصله کاری را انجام دادن زود و گذری کاری را انجام دادن از روی بی رغبتی کاری را انجام دادن بی حوصلگی در کار