بهبهانیواژهنامه آزادیکی از محله های قدیمی بندر بوشهر. نام محلۀ بهبهانی از نام بازرگانان، تجار و علمایی گرفته شده که در قرن ۱۲ و ۱۳ هجری قمری از منطقۀ بهبهان مهاجرت کرده و در این شه
بی بی گلواژهنامه آزاددختر عمه، بی بی:عمه بی بی گل:دختر عمه در زبان آذری به عمه بی بی میگویند در گویش های منطقه مرکزی ایران به مادر بزرگ پدری و زنی که از بستگان نزدیک پدری باشند و سن
بی مسئولیتواژهنامه آزادانجام ندادن یا درست انجام ندادن کارها از سوی فرد برای انجام مطلوب همۀ فعالیت هایی که بر عهدۀ او گذاشته شده است،
آلفونهواژهنامه آزادباجرئت، بهادر، بی باک، پهلوان، تهمتن، جسور، جنگاور، جنگجو، جنگی، دلاور، دلیر، رشید، شیردل، مبارز، نترس، نیو
اوپالواژهنامه آزاداُپال (Opal)، عین الهَر، عین الشمس، سنگ چشم گربه؛ یکی از سنگ های بهادار است. گونه ای دُرّ کوهی است ولی بی شکل و از آن نرم تر است.
درعواژهنامه آزادمطابق نقل تاریخ نویسان دختران عرب وقتی به سنّ بلوغ می رسیدند به دارالندوه، که توسط قصی بن کلاب ساخته شده بود، می رفتند و در آن جا پارچه ای که با خود برده بودند
عصارونواژهنامه آزادشپلنده؛ به معنی آب یا روغن گیاه یا دانه که با فشردن می گیرند. نوعی گیاه کمیاب و بسیار خوش بو که دارای خواص بسیار است و بیشتر در هند و شمال ایران می روید و از رو
بی بی گلواژهنامه آزاددختر عمه، بی بی:عمه بی بی گل:دختر عمه در زبان آذری به عمه بی بی میگویند در گویش های منطقه مرکزی ایران به مادر بزرگ پدری و زنی که از بستگان نزدیک پدری باشند و سن