بوار کردنواژهنامه آزاداین عبارت کنایی در تاریخ جهانگشای جوینی به معنی کشتن است.باید از بور باشد که واژه ای در قران کریم است به معنای تباه مثلا قوما بورا یعنی قومی تباه شده .
بسیوارواژهنامه آزادبرابر و همارز مبالغه. صیغه مبالغه:ساخت بسیوار. نمونه:بسیوار آوردن/گفتن/کردن شایسته جایگاه داوری نیست.
بیورواژهنامه آزاد(پهلوی) [وَ ] (عدد، صفت، اِسم) بیوار. ده هزار (10000)؛ بزرگترین عددی که در اوستا آمده بیور است (رک دهخدا).
بسیوارواژهنامه آزادبرابر و همارز مبالغه. صیغه مبالغه:ساخت بسیوار. نمونه:بسیوار آوردن/گفتن/کردن شایسته جایگاه داوری نیست.
زیربرگردانواژهنامه آزادزیربَرگردان:دوربرگردانی که از زیر خیابان عبور کند. (مانند دوربرگردانهای بلوار وکیل آباد مشهد)
دهوارواژهنامه آزاددهوار نام یکی از پر آبترین رودخانه های منشعب از رودخانه ی شهر چایی شهر اورمیه بود که بعد انقلاب اسلامی در اثر ساخت و سازهای بی رویه مسیر آن را منحرف کردند و این
ملواژهنامه آزادگردن مُل= مخفف ملا؛ مُل حَسَنا= ملا حسن، شاعر شهیر محلی سرای شوشتر متخلص به «حَسَنا» مُل= گردی سر شانه را گویند:«مُلِ جمنَه» یعنی شانه هایش را به علامت مخالفت