برونواژهنامه آزادبیرون بُروْن:(borwn) در گویش گنابادی یعنی دشت پر خار ، جایی که زیاد خار در آنجا میروید و مستعد رویش خار است. نام یکی از روستاهای گناباد
برون یابی روندواژهنامه آزادگویا "برون یابی" معنا را نمیرساند و بلکه موهم خلاف مقصود یا دچار دیریابی است. باید گفت:"بیرون زد روند" یا مثلن "گسترش روند" یا "روندزا" و "روندرو" (البته در ساخ
برون سپاریواژهنامه آزادبخشی از فعالیت های یک شرکت به بیرون سپرده شود و درحقیقت خود شرکت از فرایند خارج شود و کارها توسط شخص ثالث انجام شود.
هریواژهنامه آزادآره/تایید تصدیق حرف گوینده آره/تایید تصدیق حرف گوینده (عامیانه) هِرّی؛ لفظ بی ادبانه برای بیرون کردن کسی با بی احترامی و خواری.
دلعواژهنامه آزادبه معنای بیرون کردن زبان از دهان، و همچنین کلمه ای است در دعای صباح امام علی (ع):اللهم یا من دلع لسان الصباح بنطق تبلجه.
برونهواژهنامه آزاددریچه ای در پائین تنورکه جهت تمیز کردن و بیرون کشیدن زایآت و خاکستر اضافه تنور وجود داشت-دریچه ای در پائین کندو (سیلو)گندم که جهت برداشتن گندم ،جو ویا سایر غلات
رفرشواژهنامه آزادرفرش:تازه کردن ، نیروی تازه دادن به ، از خستگی بیرون آوردن ، روشن کردن ، با طراوت کردن
آتش کومهواژهنامه آزادآتش کومَه:(تالشی) «آتش کومَه یا اٌتش کومَه»:آشپزخانه بیرون از خانه، کومه ای که در کنار خانه در آن آتش پخت و پز و تنور برپا کنند. بر اساس اینکه آتش با افروختن هی