بلواژهنامه آزادبگذار نادان و احمق (بِ bel )، (آذری) کمر. (گلستان و خراسان) برق زدن؛ چنانکه بَلبَلی گوش به کسی می گویند که گوشش دائم به دید می آید. بل زدن هم به معنی برق زدن ا
تنجهواژهنامه آزاد(شیرازی) تِنجه؛ به معنای ریشۀ نورستۀ گیاه یا دندان کودک است. تنجه زدن:ریشه زدن. مثال:دانه های ماش برای عید تنجه زد. دندان بچه تازه تنجه زده بود، یعنی تازه روی
آمیزه سازیواژهنامه آزادآمیزه ( صفت ) 1 - آمیخته مخلوط ممزوج . 2 - آنکه ریش دو مویه دارد 3 - اختلاط و امتزاج آمیزه مو (صفت) آن که بخشی از موهای وی سیاه و بخشی سفید باشد (پس از دورۀ
گردآلوواژهنامه آزادگونه ای وسیلۀ یازی در استان گیلان، به ویژه در رشت. قطعه ای چوب استوانه ای که یک طرف آن را به شکل مخروطی با رأس تیز در می آوردند. قطر استوانه از دو تا پنج سانتیم
شکر سیاهواژهنامه آزادکشت نیشکر هر ساله از اردیبهشت ماه آغاز شده و بعد از گذشت ۸ماه در اوایل دی برداشت می شودوبرای اینکه ماحصل دست رنج کشاورزان به بازار عرضه شود پس از تمیز کردن نیشک